دخترم

ساخت وبلاگ
چشمم چه تلخ تلخ، پاییز را دوباره تماشا کرد و دیگر جوان نمی شوم نه به وعده ی عشق و نه به وعده ی چشمان توو دیگر به شوق نمی آیمنه در بازی باد و نه در رقص گیسوان تو. چه نامرادی تلخی و دریغا ، چه تلخ تلخ فرو می ریزم با سنگینی این غربت عمیق در سرزمین اجدادی خویش و دریغا،چه عطشناک و پریشان پیر می شوم در بارش این گستره ی تشویش در خانه ی خورشید ها و خاطره ها دریغا بر من،چگونه فراموش می شود؟ سبد ها و سفره هایی که سالهاست نه سیب را می شناسند و نه مهربانی را و دریغا بر من، چه لال و بی برگ و بال پیر می شوم در این سوی دیوارهایی که از من دزدیده اند سیب را و جان مایه ی سرود های جوانی را و دیگر جوان نمی شوم نه به وعده ی این بهاری که آمده است و نه به وعده ی آن شکوفه های یخ زده! دخترم...
ما را در سایت دخترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baharvatabestaneha بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 6 شهريور 1402 ساعت: 21:07

وقتی تو نیستیمن حزن هزار آسمان بی اردیبهشت را گریه می کنمفنجانی قهوه در سایه های پسینعاشق شدن در دی ماهمردن به وقت شهریوروقتی تو نیستیهزار کودک گمشده در نهان منلای لای مادرانه تو را می طلبدوقتی که تو نیستیدنیا چیزی کم داردمثل کم داشتن یکوزیدن،یک واژه ،یک ماهمن فکر می کنم در غیاب توهمه خانه های جهان خالیستهمه پنجره ها بسته استاصلن کسی حوصله آمدن بهایوان عصر جمعه را ندارد دخترم...
ما را در سایت دخترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baharvatabestaneha بازدید : 42 تاريخ : دوشنبه 6 شهريور 1402 ساعت: 21:07